دانلود فیلم و سریال ایرانی

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

نقد و بررسی فیلم آتابای؛ و هر آنچه باید درباره این فیلم بدانید

فیلم آتابای کند است. آرام است. دیر شروع می‌شود. دیر شما را به دلش راه می‌دهد. چون ماجرا ماجرای تنهایی و سکوت سال‌های یک مرد است. ماجرای زمخت شدن. پنهان کردن آن لایه رقیق که همه خوب می‌شناسیمش. ما هم آن را بار‌ها پنهان کرده‌ایم تا دوام بیاوریم. داستان کاظم یا آتابای هم همین است. عاشقانه‌ای از وسط دشت‌های گسترده از میانه غربت یک داغ. آن اعجاز ساده از دست رفته زندگی.

آتابای: نیکی کریمی

کارگردان: نیکی کریمی
نویسنده: هادی حجازی فر
تهیه‌کننده: نیکی کریمی
بازیگران: جواد عزتی، هادی حجازی فر، سحر دولتشاهی، دانیال نوروش، مه لقا مینوش زاد

«آتابای» فیلمی به زبان ترکی به کارگردانی نیکی کریمی است که پیش از این «شیفت شب» را در مقام کارگردان به سی و سومین جشنواره فیلم فجر آورده بود و در سال ۹۵ هم به‌عنوان بازیگر و تهیه‌کننده «آذر» را به کارگردانی محمد حمزه‌ای در این رویداد سینمایی داشت. به نظر می‌رسد نیکی کریمی در این سال‌ها علاوه بر بازیگری بیشتر از گذشته علاقه‌مند به کسب تجربه در بدنه سینما و چرخه تولید و کارگردانی هم شده‌ است. اما شاید هنوز هم که هنوز است عده‌ای او را با فیلم «عروس» بشناسند، روزگاری که نامش تیتر یک رسانه‌ها و تصویرش چهره برتر سردر سینماها بود. حالا باید دید «آتابای» به‌عنوان پنجمین تجربه او در زمینه کارگردانی باز هم نام او را بر سر زبان‌ها می‌اندازد به‌گونه‌ای که با آوردن نام نیکی کریمی اولین فیلمی که از او به یادمان می‌آید «آتابای» باشد؟ از نکات جالب درباره «آتابای» این است که با ترکیب اعلام‌ شده فیلم‌ها، نیکی کریمی امسال تنها فیلمساز زنی است که در مقام کارگردان باید در این جشنواره با سایرین به رقابت بپردازد و شاید این کمترین سهم حضور کارگردانان زن در چند سال اخیر در جشنواره فیلم فجر بوده است. فیلمنامه این فیلم هم به قلم هادی حجازی‌فر و براساس طرحی از نیکی کریمی نوشته شده و در شهر خوی فیلمبرداری شده است. هادی حجازی‌فر، سحر دولتشاهی، جواد عزتی، دانیال نوروش، یوسفعلی دریادل و مه‌لقا می‌نوش ترکیب بازیگران این فیلم را تشکیل می‌دهند. در خبرهایی که از «آتابای» منتشر شده از آن به‌عنوان یک فیلم اجتماعی یاد شده است اما باید دید این فیلم ارتباطی با زندگی سرلشکر هادی آتابای از نظامیان دوران رضاشاه دارد یا نه.‌

نقد فیلم آتابای

نقد و بررسی فیلم آتابای؛ و هر آنچه باید درباره این فیلم بدانید


تو که ماه بلند آسمانی

گل‌بو فیوضی
اوایل باید کمی صبوری کنید. باید طاقت بیاورید پای فیلم و زبان آذری‌اش که راه ارتباط را میسر نمی‌کند مگر با خواندن زیرنویس. سخت است می‌دانم. تماشاگر ساده گیر سینمای ایران زیرنویس را برنمی‌تابد، اما باید صبوری کرد. برای این فیلم باید صبوری کرد. فیلم کند است. آرام است. دیر شروع می‌شود. دیر شما را به دلش راه می‌دهد. چون ماجرا ماجرای تنهایی و سکوت سال‌های یک مرد است. ماجرای زمخت شدن. پنهان کردن آن لایه رقیق که همه خوب می‌شناسیمش. ما هم آن را بار‌ها پنهان کرده‌ایم تا دوام بیاوریم. داستان کاظم یا آتابای هم همین است. عاشقانه‌ای از وسط دشت‌های گسترده از میانه غربت یک داغ. آن اعجاز ساده از دست رفته زندگی.

راندن در جاده همیشه تاریکی که یک بار در بیست‌و‌یک سالگی شاید به طلوع برسد و بعد سال‌ها بعد شاید روزی در چهل و اندی سالگی، پنجاه‌ویک سالگی. شصت‌ویک سالگی.

شنیده بودم فیلم خوب است. به‌قول سینمایی‌ها درآمده است، اما در سالن در سکوت و خلوتی نفسگیر آن چیزی میخکوبت می‌کند. یاد خودت می‌افتی و تمام آن روز‌های تنهایی و بغض درک نشده‌ای که نمی‌توانستی حرف بزنی. می‌رفتی. مدام از هر حرف و خاطره‌ای می‌گریختی. داستان همین است. هادی حجازی‌فر بعد از نقش‌های متفاوت تمام این سال‌ها حالا تمام قد ایستاده پای نقشی که خودش داستانش را نوشته است. در سرزمین پدری‌اش تصویربرداری می‌شود و به زبان مادری‌اش حرف می‌زند. سحر دولتشاهی در چند سکانس محدودی که بازی می‌کند درخشان و به اندازه است و دلت را می‌لرزاند و جواد عزتی که در چند فیلم اخیرش نشان داده است چه بازیگر توانا و باهوشی‌ست. و، اما پشت تمام این‌ها نیکی کریمی بر قله ایستاده است.

کارگردانی سر صبر و آگاهانه‌اش نوید آغاز دوران جدیدی از فیلمسازی او را دارد. همه چیز فیلم آن‌قدر سرجای خودش نشسته و دلچسب است که دیگر یادت می‌رود وسط فیلم نشسته‌ای. از آن طرف با چنان قاب‌های ثابت و درستی روبه‌رو هستی که انگار آمده‌ای به تماشای نمایشگاه عکس‌های لنداسکیپ از طبیعت باشکوه منطقه‌ای دورافتاده و داستانی عاشقانه را می‌شنوی و با اعجاز آهنگسازی حسین علیزاده دلت می‌خواهد یک بار دیگر تمام آن راه‌ها را بروی. عاشق شوی. بی‌قرار به جاده بزنی و راستش را بخواهید حتی که دیگر مهم نیست به عشقی برسی یا نه. آتابای مثل خیلی از ما می‌فهمد که سودای عاشقی به رسیدنش نیست به جسارت و شیدایی حاصل آن است که به تو جرأت می‌دهد خودت باشی پای خودت بایستی و تن بسپاری به جاده‌های دور راه‌های سخت.

منبع آتابای

۰۷ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۲۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا حیدرزاده

نقد و بررسی 1917: تماشایی ، تکان دهنده و با استعدادی زیبا ، مستحق تمام جوایزی است که خواهد گرفت

چنین ماجراجویی سر راست. آوریل 1917 ، جبهه غربی. یک سرباز جوان به نام لنس-اجباری بلیک (دین-چارلز چاپمن) یک مأموریت خطرناک انجام می شود. او می خواهد یک پیام از طریق No Man's Land را به یک گردان Devonshires منتقل کند ، و با حمله به برنامه ریزی شده برای روز بعد ، مخالفت کند.

آلمانی ها تازه به خط هندنبورگ عقب نشینی کرده اند - اما شناسایی هوایی نشان داد که عقب نشینی آنها یک دام است. اگر این پیشرفت پیش برود ، 1600 مرد ممکن است از بین بروند ، برادر بلیک در میان آنها است. بی رحمانه ، فرمانده او ، ژنرال ارینمور (کالین فرت) ، وی را دقیقاً به خاطر این انگیزه ناامیدکننده برای این کار انتخاب کرده است.

بلیک فقط یک سرباز دیگر به نام لنس کورفال شوفیلد (جورج مک کی) را با خودش می برد. در بالای سطح آنها به بیابان های منفجر شده از سیم خاردار ، اجساد و دهانه های پوسته می روند و راه خود را به داخل سنگرهای آلمانی می رسانند. آنها می فهمند که خط مقدم سابق واقعاً متروک بوده است - اما خطرات آنها با هم آغاز می شود.

از حالت خاموش فیلم همه رو به جلو است و روایتی خطی را دنبال می کند ، بی وقفه پیروان قهرمانان ما در مسابقه آنها ، هرچند کشور جنگ زده ، ساعت را دنبال می کند.

1917-film.jpg
ترس و وحشت: جورج مک کی به عنوان لنس کورف شوفیلد در سال 1917
برای اینکه ما را تا آنجا که ممکن است به سفرشان بکشیم ، همه از یک منظر فیلمبرداری شده اند ، فقط یک دوربین (یا به نظر می رسد) دنبال کردن بلیک و شوفیلد از نزدیک و همه زمانها مانند یک شخص ثالث نامرئی به سفر: از بعضی اوقات عقب نشینی می کنید. آنها از زیر سنگر هجوم می برند ، گاهی اوقات از پشت آنها را دنبال می کنند ، گاهی اوقات در کنار هم قرار می گیرند - فقط گاهی اوقات به اطراف نگاه می کنند تا آنچه را می بینند به ما نشان دهند. این دیدگاه بسیار مؤثر در پسر ترسناک آشویتس از لاوزلی نامس استفاده شده است.

و این تنها سبک تلخ نیست. هیچ برش یا ویرایش ظاهری وجود ندارد ، به طوری که به نظر می رسد همه این موارد طولانی مدت باشد ، در جریان مداوم ، بدون وقفه ، صرفه جویی در خاموشی واحد.

در واقع فیلمبرداری (بخش اعظم آن در Salisbury Plain و سایر مکانهای انگلیس ، که توسط مجموعه هایی در Shepperton Studios تکمیل شده است) 65 روز طول کشید که هفت یا هشت دقیقه به طول انجامید ، بعداً توسط مدیر عکاسی راجر Deakins و سردبیر Lee کنار هم قرار گرفت. اسمیت


بیشتر بخوانید
دین-چارلز چاپمن در سال 1917 ، شاخه های وحشتناک و جلال طلایی گلوب
با توجه به آنچه اکنون می توان با فن آوری دیجیتال انجام داد ، پیوستن به صحنه ها مانند این ، بنابراین به نظر پیوسته ممکن است چنین چالشی نباشد؟ با این حال ، این اثر بسیار قدرتمندتر از ابرقهرمان SFX پراکنده است ، و ما را ترغیب می کند که ما در حال اتفاق افتادن در فیلم به روشی تقریبا بی واسطه هستیم. این به خصوص برای داستانی مانند این مناسب است ، یک مسابقه ساده برای رسیدن به یک هدف قبل از اینکه خیلی دیر شود. نمایش برجسته ای از پیشرفت فنی برجسته وجود دارد. کارگردانی این فیلم توسط کارگردان سام مندس در سراسر استاد است.

با این وجود اشکالاتی نیز در این شیرین کاری وجود دارد. به عنوان یک بیننده ، شما در حقیقت آرزوی انتقال و نگارشی دارید - برای ویرایش. این جریان از وقایع مانند جریان نثر بدون توقف کامل ، پاراگراف یا فصل است. همه آنچه که در سفرشان اتفاق می افتد دارای علاقه برابر نیستند بلکه مدت زمان برابر دارند.

سپس آن دوربین کاملاً جالب و کنجکاوی وجود دارد که با آنها همگام است. کاملاً عالی از چابکی Roger Deakins است ، با این حال این کار انجام شده است ، خواه دوربین دستی یا موتور نصب شده باشد ، بر روی جرثقیل یا سیم. با این وجود نیازی نیست که یک مربی سینمایی باشید تا در بعضی مواقع پریشان شوید.

۰۳ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا حیدرزاده