دانلود فیلم و سریال ایرانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد و بررسی» ثبت شده است

نقد و بررسی انیمیشن ویلوگبی ها ( The Willoughbys )

یک اثر خانوادگی تاریک یا کمدی تاریک و دلپذیر درباره خانواده ای که شما انتخاب می کنید. در واقع این فیلم به شما امکان می دهد از خانواده خود قدردانی کنید و با وجود نقص آنها کامل شوید. این روزها خانواده ها عملا در حال التماس برای سرگرمی های جدید هستند، به همین دلیل وقتی نتفلیکس فیلم خانوادگی جدیدی نمایش داده است، باید فوراً آن را تماشا کنیم! شاید ویلوبی ها (The Willoughbys) همان چیزی نبود که خیلی از ما انتظار داشتیم، اما مطمئناً آن را دوست خواهیم داشت! چرا که این فیلم روی برخی از موارد واقعی و دشوار زندگی خانواده تمرکز دارد. با این که والدین این فیلم به معنای واقعی کلمه از فرزندان خود متنفر هستند. و حتی شاید نمی توان آنها را تحمل کرد و تماشای آن سخت است، به خصوص هنگام نشستن با فرزندان خردسال خود - با این حال، خود داستان بسیار سرگرم کننده است. با کمال تعجب ویلوبی ها یک درس می آموزد! چرا که The Willoughbys فیلمی در مورد والدین است که فرزندان خود را تحقیر می کنند. خانواده ممکن است همیشه زیست شناختی نباشد. خانواده افرادی هستند که به شما اهمیت می دهند. مهم نیست مدل نمایش نکته آموزشی تاریک است - گاهی باید برای یک نکته آموزنده فضا را تاریک کرد زیرا من این درس را دوست دارم. دیدن فیلمی که والدین آدمهای وحشتناکی هستند، تقریباً طراوت آور بود. زیرا در جهان افرادی مانند این هم وجود دارند. بعضی اوقات شما نمی توانید ضعف افراد را برطرف کنید. غالباً فیلم ها این امید کاذب را به کودکان می دهند که هر کسی قابل تغییر است. اما ویلوبی ها (The Willoughbys) این طور نیست. این فیلم بدون اینکه خیلی جدی باشد واقعی است. زیرا طنز، سرگرمی و ماجراجویی را با کمی از قسمت تاریک دنیای واقعی مخلوط می کند.

ویلوبی ها (The Willoughbys)  

شاید عجیب به نظر برسد که چیزی چنین رنگارنگ و پر جنب و جوش را در پالت تصویری خود یک کمدی تاریک بنامیم، اما ویلوبی ها واقعاً یک کمدی سیاه درست است. در حالی که فیلم انیمیشنی جدید Netflix ممکن است از تصاویر بصری گروتسکِ عجیب و طنزی پیچیده مانند Fargo یا In Bruges برخوردار نباشد، اما در اینجا یک حواشی خاص وجود دارد که اصلاً از چیزی مانند ویلوبی های بازیگوش، انتظار نمی رود. در واقع سیاهی در دل این انیمیشن بیشتر از هر کار کودکی در این روزها، به این بخش سنی کمک می کند. این انیمیشن بر اساس یک کتاب کودک به نام ویلوبی ها نوشته لوئیس لوری تولید شده است، که ماجراهای خانواده ویلوبی را دنبال می کند. این خانواده به دور از رویای آمریکایی شاد، یک خانواده واحد و خوشحال یا منسجم نیستند. مادر و پدر خانواده که کاملاً دچار یک وسواس هستند، چهار کودک خود را به طور اتفاقی به وجود می آورند و اینجاست که هیچ برنامه ای برای ارائه هیچ عشق و محبتی به آنها وجود ندارد. بنابراین شاهد هستیم که بسیاری از فیلم های خانوادگی روی استحکام و پیوندی ناگسستنی متمرکز شده اند که فقط خانواده می تواند آنها را به اشتراک بگذارد، حتی اگر آن خانواده یک امر غیر متعارف باشد. برای مثال فیلم به پیش کمپانی پیکسار، که امسال منتشر شد، نمونه ای عالی از این دسته آثار است، که نشان می دهد عشق بین برادران می تواند به همان اندازه عشق به والدین اهمیت داشته باشد.

 ویلوبی ها (The Willoughbys)

اما انیمیشن ویلوبی ها (The Willoughbys) در راستای این نوع مفهوم چند قدم بیشتر برداشته و محتوای سنتی خانواده را کاملاً به چالش کشیده است. این فیلم در مورد خانواده ای است که شما در شرایط نامناسب انتخاب می کنید و اینکه چگونه این خانواده می تواند حتی از خانواده ای که در آن به دنیا آمده اید مهمتر باشد. نقطه تاریک جالب این انیمیشن، جایی است که این بچه ها توطئه ای را برای قتل والدین واقعی خود ایجاد می کنند، زیرا آنها معتقدند که با مرگ آنها وضعیت بهتری دارند(وضع نالان فرهنگ غربی). این یک فرض دیوانه وار برای فیلمی است که یک گربه راوی ماجراهای آن است. این انیمیشن با سبک بصری جالبش یک اثر واقعاً سرگرم کننده در مدلِ کلاسیک های دیزنی است که در آنها درگذشت یا از بین رفتن خانواده و یتیم شدن فرزندان دلیلی برای جایگزینِ وحشتناکی جهت بزرگ کردن یتیم ها بود. اگر تا به حال یک اقتباس عالی در مورد زیبایی فرزندخواندگی و خدمات عمومی به آن وجود داشته باشد، این اثر همان است. ویلابی ها ارزش عشق را به عنوان یک انتخاب عمدی و نه فقط یک احساس خنده دار درک می کنند.

این انیمیشن در اوج سادگی تصویر سازی های رنگارنگ خود، مانند یک فیلم بسیار احساسی خوب نیز عمل می کند. لحظاتی خاص در کار وجود دارد، که درد شخصیت های این انیمیشن نیز باعث خنده در بیننده می شود. فشار و کشش ایدئولوژی ها بین دو شخصیت تیم و جین باعث می شود چند مورد خنده خوب (دامن زده شده توسط اجراهای عالی از فورت و کارا) برای بیننده شکل بگیرد، و همچنین دوقلو های بارنبی یک شورش مطلق هستند و هر بار که روی پرده ظاهر می شوند بیننده را شاد می کنند. اما با همه این اوصاف این راوی فیلم است (یک گربه آبی رنگ که توسط ریکی گرویس به خوبی اجرا شده) که ویلوبی ها را به یک کمدی تاریک عالی تبدیل می کند. شاید این انیمیشن بهترین استفاده از گرویس، از زمان سریال Office باشد. کارگردان کریس پرن و تیمش یک کار خارق العاده را در این اثر انجام داده اند، در واقع آنها یک پوچی تاریک و سیاه را در این فیلم با یک نمایش تصویری که هرگز احساس تاریکی را القا نمی کند، متعادل و ترکیب کرده اند. این انیمیشن به خودی خود خیره کننده است، و سبک بصری و فرم آن در جایی بین آثار کمپانی لایکا و من نفرت انگیز قرار می گیرد، و در کنار طرح به ظاهر بی پایان آن، رنگ و بافت عرضه شده در کالبد هنری آن نیز بسیار زیبا عمل می کند. خلاقیت در اجرای این انیمیشن فوران کرده است، و تمام منظره های آن انگار مستقیماً از تخیل یک کودک بیرون ریخته شده است.

ویلوبی ها (The Willoughbys)

در مجموع ویلوبی ها یک اتفاق جالب در صنعت انیمیشن است. این خنده دار ترین فیلم خانوادگی که تا به حال دیده اید نیست، و همچنین این اثر غم انگیزترین یا عمیق ترین کاری هم نیست که دیده اید، ولی صادقانه، دلسوز و دلپذیر ویلوبی ها از ابتدا تا انتها تاریک است، یک ماجراجویی طراوت آور در زمانی که به شدت چنین چیزی مورد نیاز شماست.

 

منبع :مووی مگ

۱۳ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا حیدرزاده

نقد و بررسی فیلم کاپون ( Capone )

آل کاپون، یکی از بزرگترین و بدنام ترین گنگسترهای تاریخ ایالات متحده محسوب می شود.( خطر لو رفتن قصه در 2 پاراگراف اول این مقاله وجود دارد )  فرد خشنی که در سالهای 1920 تا 1930 مجموعه گسترده ای از خلاف های ریز و درشت را به ثبت رساند و در عین حال، هیچ مدرکی که بتواند او را در این جنایات رسوا کند نیز بر جای نگذاشت. آل کاپون فعالیت های مجرمانه خود را از دوران نوجوانی آغاز کرد و توانست خیلی سریع به جنایتکاری بی رحم تبدیل شود. او پس از مهاجرت به شیکاگو، با زور و خشونت و تهدید، مردم را مجاب به رای دادن به فرد جنایتکاری به نام توریو برای کسب مقام شهردار کرد اما پس از انتخاب شدن توریو به عنوان شهردار، او در یکی از اولین اقدامات خود به مردم شهر قول داد که آل کاپون بدنام را از شهر اخراج کند!

پس از این اتفاق، کاپون به شدت توریو را مجروح کرد و باعث شد که او از شیکاگو فرار کند. پس از فرار توریو، آل کاپون فعالیت های جنایتکارانه خود را گسترش داد و تبدیل به اصلی ترین گنگستر شیکاگو شد که به اموری مانند قماربازی، فروش غیرقانونی مشروبات الکلی و اخاذی می پرداخت. علی رغم اینکه آل کاپون هرگز مدرکی دال بر فعالیت های غیرقانونی از خود به جای نمی گذاشت، اما نهایتاً با سماجت یک مامور قانون، به عدم پرداخت مالیات متهم و در دادگاه به تحمل 11 سال حبس محکوم شد. این حکم برای کاپون که در تمام عمر شرایط را به نفع خود تغییر داده بود، قابل پذیرش نبود و پس از آن بود که دوران افول او آغاز شد. کاپون در زندان، مشکلات روحی و روانی شدیدی پیدا کرد به طوری که گفته می شود تا مدتها با کسی گفتگو نمی کرد و از سلولش خارج نمی شد. کاپون که دچار بیماری سیفلیس عصبی بود، در دوران محکومیت وضععیتش هر روز وخیم تر از قبل می شد تا جایی که تیم پزشکان معتقد بودند از لحاظ توانایی های ذهنی، او مانند یک کودک 12 ساله فکر می کند. وضعیت بغرنج کاپون سبب شد تا او سالهای آخر عمرش را در عمارت خود در کنار همسر و فرزندانش سپری کند و در نهایت بر اثر حمله قلبی از دنیا برود.

در تاریخ سینما آثار بسیاری درباره آل کاپون ساخته شده اند. از فیلم « آل کاپون » در سال 1959 با بازی رود استینر گرفته تا « انتقام آل کاپون » در سال 1989، هالیوود همواره علاقه فراوانی به استفاده از کاپون به عنوان سوژه آثار گنگستری داشته است. « کاپون » محصول سال 2020، جدیدترین اثری است که درباره این گنگستر ساخته شده و این بار تام هاردی نقش آل کاپون را ایفا کرده است.

کاپون ( Capone )

داستان فیلم به آخرین سال زندگی آل کاپون ( تام هاردی ) در عمارت عظیم خودش می پردازد. جایی که او به دلیل بیماری سیفلیس عصبی، توان کنترل ذهن خود را از دست داده و تفاوت میان خیال و واقعیت را درک نمی کند. با اینحال اطرافیان کاپون سعی در مراقبت از او دارند تا بتواند روزهای آخر عمرش را در آرامش بگذارند. اما کاپون به آنها اعتمادی ندارد و ....

« کاپون » را جاش ترنک نوشته و کارگردانی کرده است. کارگردانی که فیلم خوش ساخت «  Chronicle » را در کارنامه هنری اش دارد اما اثر بعدی اش یعنی « چهار شگفت انگیز »، یکی از بدترین آثار اَبَرقهرمانی یک دهه اخیر سینما محسوب می شود که باعث شد ترنک پنج سال کارگردانی را کنار بگذارد. او حالا با « کاپون » دوباره فیلمسازی را تجربه کرده و با نگاهی به کارنامه هنری سینوسی او، باید امیدوار می بودیم که اثر جدید او خاطرات « چهار شگفت انگیز » را از خاطرمان ببرد اما این اتفاق نیفتاده و جاش ترنک نسبت به پنج سال گذشته تغییر خاصی در سبک و سیاق فیلمسازی خود نداشته است.

 دلیل بزرگی که تماشاگر را به تماشای « کاپون » وا می دارد، نام آل کاپون است. زندگی پر فراز و نشیب این گنگستر دستمایه ساخت فیلمهای سینمایی بسیاری شده و حالا تماشاگر انتظار دارد تا با تماشای « کاپون » زوایای تازه ای از زندگی کاپون که پنهان مانده و سبب شده تا دغدغه کارگردان برای ساخت اثر شود را تماشا کند. اما زمانی که به تماشای فیلم می نشینیم، با یکی از بی اهمیت ترین بخش های زندگی آل کاپون مواجه می شویم که هیچ اطلاعات جدیدی از زندگی این گنگستر در اخیتار تماشاگر قرار نمی دهد. فیلم زمانی که آغاز می شود او در بدترین شرایط بیماری خود قرار دارد و در عمارت خود روزهای آخر زندگی را سپری می کند. جاش ترنک در طول فیلم مصیبت های یک مرد مبتلا به سیفلیس عصبی را به تصویر می کشد که چراغ زندگی او رو به خاموشی است، اما چرا باید برای به تصویر کشیدن چنین موقعیتی، نام « آل کاپون » را ضمیمه فیلم کنیم؟

کاپون ( Capone )

نام کاپون با فعالیت های گنگستری گره خورده است و تصور هر موقعیت دیگری جز آنچه تاریخ درباره کاپون نوشته، یک تصمیم عجیب و بیهوده تلقی می شود. فیلم « کاپون » نیز به موضوعات جانبی روزهای آخر زندگی کاپون می پردازد. مشکلات ذهنی و عدم تشخیص واقعیت از خیال، بیشترین دقایق فیلم را تشکیل می دهند. ترنک از این فرصت استفاده کرده تا در اوهام کاپون، گریزی به گذشته پر ماجرای او بزند و این ارجاعات صرفاً با به تصویر کشیدن چند دقیقه ای برخی اتفاقات قدیمی رقم خورده است که هیچ هدف و مفهومی را دنبال نمی کند. این تصاویر پراکنده و بی هویت هستند و صرفاً یک سایه از اقدامات کاپون را شامل می شوند. اینکه کاپون گنگستر ترسناکی بوده را تمام مردم جهان می دانند، اما فیلم قرار است چه چیز بیشتر از دانسته های تماشاگر در اختیارمان قرار دهد؟ پاسخ هیچ است.

ما در طول فیلم با کاپونی مواجه هستیم که اختیاری بر روی دفع ادرار خود ندارد و حتی در هنگام خواب نیز جای خود را بارها کثیف می کند. او نمی تواند به راحتی صحبت کند و در درمانده ترین حالت زندگی خود به سر می برد. سوال مهم اینجاست که چرا باید درباره آل کاپون، چنین مواردی برای تماشاگر اهمیت پیدا کند؟ آیا تماشاگری که به تماشای « کاپون » نشسته، علاقه ای به موضوعات مهم زندگی او از جمله فروش غیرقانونی مشروبات، قمارخانه ها، کشتن یک دوجین آدم، دوران پر ماجرای زندانی شدنش و انتقالش به آلکتراز و بسیاری موارد دیگر نداشته و صرفاً کنجکاو بوده تا کاپون را در بستر بیماری در حالی که توانایی کنترل ادرار خود را ندارد ببیند؟

کاپون ( Capone )

متاسفانه ترنک حتی برای پرورش ایده ضعیف خود درباره آل کاپون نیز به اندازه کافی هوشیار نبوده است. در فیلم « کاپون » شخصیت های مکمل بسیاری حضور دارند که خرده روایت هایی را در طول داستان رقم می زنند که در کمال تعجب، هیچکدامشان بسط و گسترش نمی یابند و در حد سوال های بی پاسخ باقی می مانند. مسئله پسرِ دیگر کاپون یکی از این موارد است که در طول فیلم چندین بار مطرح می شود اما هرگز به آن پرداخته نمی شود. ترنک حتی در میانه فیلم بحث پنهان کردن 10 میلیون دلار توسط کاپون را مطرح می کند و افرادی را به قصه اضافه می کند که در پی یافتن آن پول هستند. این موقعیت می توانست بستر مناسبی برای شکل گیری تقابل میان کاپون و اطرافیانش را مهیا کند اما در کمال تعجب، ترنک یکی از اعضای فامیل، چند گنگستر بی هویت، دکتر  و پلیس را وارد معرکه 10 میلیون دلاری می کند و بدون هیچ پیشرفتی در طرح اولیه، آن را به حال خود رها می کند!

در میان انبوه مشکلات فیلمنامه و کارگردانی « کاپون »، تنها بازی تام هاردی در نقش این گنگستر گرفتار شده در بستر است که توانسته اثر را تا حدی سرپا نگه دارد. گریم چهره هاردی اگرچه کمی اغراق شده به نظر می رسد، اما بازی هاردی در زیر این گریم سنگین قابل قبول است. هاردی برای ایفای نقش کاپون لحن و صدای خود را هم تغییر داده که این تغییر صدا گاهی شبیه به صدای نیک نولتی شده! با اینحال، می توان گفت که تام هاردی از معدود نکات مثبت فیلم محسوب می شود که حضورش در صحنه توانسته بخش کوچکی از ضعف های بزرگ اثر را بپوشاند.

کاپون ( Capone )

در نهایت باید گفت که « کاپون » اثری ضعیف و فراموش شدنی است که تماشای آن دانسته جدیدی به تماشاگر نمی افزاید. وضعیت « کاپون » مانند آن است که شما به سراغ ساخت فیلمی درباره فروغ فرخزاد بروید و به مدت 90 دقیقه ماجرای نان خریدن او از نانوایی محل و اتفاقات پیرامونش را به تصویر بکشید! احتمالاً خود جاش ترنک هم هدف مشخصی از نویسندگی و کارگردانی « کاپون » نداشته است. آل کاپون گنجینه ای از رخدادهای تاریخی را رقم زده که همگی آنها پتانسیل بالایی برای اقتباس سینمایی دارند اما جاش ترنک همه آنها را کنار گذاشته و ما را به سال آخر زندگی آل کاپون می برد که جز دفع کردن باد فتق و خراب کردن جای خواب خود، نکته ویژه دیگری برای تماشاگر نداشته است!

 

منبع : مووی مگ

۱۳ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا حیدرزاده