همان اوایل فیلم «درخت گردو» آخرین ساختهی محمدحسین مهدویان صحنهای وجود دارد که قهرمان مرد فیلم، قادر، به اطرافش نگاه میکند و دنیایی که در عرض نصف روز زیر و رو شده است. قاب واید هادی بهروز، صدای سرفهی بیامان مردم و صورتهای سوخته و تاول زده لرزه به اندامتان میاندازد. این یک قاب آخرالزمانی است. اوج مهارت کارگردانی محمدحسین مهدویان و در حد و اندازهی استانداردهای بهترین فیلمهای آخرالزمانی دنیا.
نوشتن از فیلم «درخت گردو» بدون این که بخواهیم احساساتی بشویم کار سختی است و اصلا به نظرم کار غیرممکنی است. این فیلم ساخته شده تا عواطف انسانی مخاطبش را هدف قرار بدهد. تقریبا یک ربع بعد از شروع فیلم پشت سر هم ضربههای عاطفی به تماشاگر وارد میشود. تفاوتش با بقیهی فیلمهایی که میخواهند به زور تماشاگر را زیر بار تکانههای احساسی قرار بدهند این است که مهدویان نه با دیالوگ، نه با داد و بیداد که با ابزار سینما، با تصویر و بازی بازیگران این حس را در مخاطبش ایجاد میکند.
دیدن «درخت گردو» از مهدویان خیالم را راحت کرد که حالا میشود دربارهی سینمای مهدویان صحبت کرد. فیلم به فیلم تجربههای رواییاش را تغییر داده و در کارگردانی پختهتر شده است. در حالی که اکثر استعدادهای سینمای ایران از روایت ملودرام میترسند و تصور میکنند ملودرام ژانری است که نمیتواند توجهها را جلب کند. در سالهای اخیر ملودرام به جز در فیلمهای فرهادی از سینمای ایران کمکم حذف شده است و حالا مهدویان یکی از بهترین ملودرامهای تاریخ سینمای ایران را با پسزمینهی جنگ ساخته است.
«درخت گردو» از آن فیلمهایی است که در زمان درستی ساخته شده و این هم هوشمندی سازندهاش را نشان میدهد. در شرایطی که کشور در بزنگاهی تاریخی قرار گرفته فیلم مهدویان علیه فراموشی است. یادمان میآورد که جنگ چه پدیدهی مخوفی است و چطور مردم بیگناه را قربانی میکند. «درخت گردو» فیلمی ضدجنگ است. فیلمی انسانی و به طرز نفسگیری تلخ. تلخی عمیقی که از واقعیت جنگ میآید. اول فیلم نوشته شده که براساس یک داستان واقعی است و کارگردان هم فیلمش را کاملا واقعگرایانه نوشته. پیمان معادی حق مطلب را در مورد کاراکتر مرد قهرمانی که نقشاش را بازی میکند ایفا کرده است.
بدون معادی فیلم «درخت گردو» نمیتوانست تا این حد تاثیرگذار ظاهر شود. استانداردهای بازیگری را با نقشآفرینیاش تغییر داده است. جوری که بار سنگین اندوه را با چهرهاش نمایش میدهد و قامتی که مشخص است زیر حجم مصایب دارد خم میشود اما سعی میکند خودش را حفظ کند و سر پا بماند.
فیلم البته که بدون نریشن و صدای مینا ساداتی هم میتوانست کار خودش را انجام بدهد و حتی به نظرم بهتر هم بود هر چند گذاشتن تمام بار فیلم روی شانهی بازیگران و تصاویر ریسک محسوب میشد و قطعا مهران مدیری انتخاب چندان مناسبی برای نقش دکتر نبود و قاعدتا معادلات مالی باعث شده که مدیری جلوی دوربین برود اما این نقاط ضعف در کلیت فیلم «درخت گردو» تاثیر چندانی نمیگذارند. فیلم به حدی تاثیرگذار است و کار خودش را در برانگیختن احساساتتان درست انجام میدهد که نمیشود با گفتن ضعفهایش از ارزشهایش کم کرد.
«درخت گردو» البته حاصل همکاری یک مثلث درخشان است که از «ایستاده در غبار» تا امروز کنار هم بودهاند. هادی بهروز با همان فیلم «ایستاده در غبار» ثابت کرد که چه فیلمبردار درجه یکی است. فیلم به فیلم کارش سختتر شد و حالا در «درخت گردو» به یک کمال رسیده است. در تصویربرداری سکانسهای مربوط به سال ۱۳۹۵ با فیلتر رنگی آبی روی زمینهی برفی و در سکانسهای مربوط به سال ۱۳۶۶ با فیلتر خاکی و همان شیوهی فیلمبرداری که در دو فیلم اول مهدویان به کار برده بود تا اتمسفر و فضای دههی شصت را بازآفرینی کند. هادی بهروز برای مجموعهی کارهایش در فیلمهای مهدویان شایستهی بیشترین تحسینهاست.
موسیقی حبیب خزاییفر در فیلم «ماجرای نیمروز ۲: رد خون» قرار بود فضای ملودرام فیلم را تشدید کند و گاهی زیادی بود اما در «درخت گردو» حضور موسیقی خزاییفر به درآمدن حس صحنهها کمک میکند علاوه بر این که اگر آنقدر مقاومت داشتید که در طول فیلم بغضتان نشکند آن موسیقی پایانی روی تیتراژ با یک علیرضا قربانی درجه یک و ترانهای ملی بالاخره مقاومتتان را در هم میشکند.
«درخت گردو» به لحاظ سینمایی یک فیلم آخرالزمانی درخشان است و به لحاظ احساسی فیلمی ملی که مردم را به هم نزدیک میکند. ما در چشیدن رنج جنگ شریک بودهایم و این فیلمی علیه فراموشی است. برای آنهایی که جنگ را دیدهاند که به خاطر بیاورند چه بر سر ایران آوردند و برای آنهایی که متولد ۶۷ به بعد هستند تصویری دقیق و روشن از آن چه بر تاریخ این مملکت گذشته است.
دیدن فیلم به کسانی که بیماری قلبی یا ناراحتی خاصی دارند توصیه نمیشود. خیلی جدی این فیلم غمانگیزتر و تلختر از آن است که حتی دوباره بشود آن را دید. همان دفعهی اول دیدنش تاثیرش را رویتان میگذارد. امکان ندارد تصویر زیر دوش پدر و بچههایش را از یاد ببرید. تا آخر عمر همراهتان میماند و هر بار یادآوریاش تنتان را میلرزاند.
از این نظر «درخت گردو» شبیه «فهرست شیندلر» اسپیلبرگ است. فیلمی انسانی که رنجش بیشتر از آن است که بتوانید دوباره آن را ببینید اما هر جا صدای موسیقیاش را بشنوید یا قابی ببینید یا اسمش بیاید تصاویرش جلوی چشمتان زنده میشود. حالا ما فیلمی در تاریخ سینمایمان داریم که در نشان دادن چهرهی زشت جنگ و ستمی که بر ما رفته در حکم یک سند تاریخی عمل میکند.
«درخت گردو» فیلمی مهمی برای سینما و برای مردم ایران است.
منبع : دیجی کالا